Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش قدس آنلاین به نقل از ان‌پی‌آر، آتوود پس از سال ۲۰۱۴ اولین بار است که با یک مجموعه داستان کوتاه بازگشته است.

این نویسنده کانادایی داستان‌گویی را کاری می‌داند که همه انسان‌ها انجام می‌دهند و هر فردی همیشه داستانی‌هایی از زندگی‌اش دارد تا تعریف کند.

وی به تازگی یک مجموعه داستان کوتاه با نام «بچه‌ها در جنگل قدیمی» منتشر کرده که در آن درباره روابط انسانی، ازدواج، از دست دادن‌ها، پیری و زوال عقل نوشته است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او در این داستان‌ها حلزونی را به قالب انسان درآورده و از مادری گفته که به جادو متوسل می‌شود تا مشکلات را دفع کند.

وی به مناسبت انتشار این کتاب مصاحبه‌ای هم انجام داده است.

نویسنده تاثیرگذار زندگی‌اش

آتوود از جورج اورول به عنوان چهره‌ای یاد می‌کند که تاثیر زیادی بر وی داشته است. وی به شوخی گفته است: اورول با «مزرعه حیوانات» زندگی من را از وقتی ۹ یا ۱۰ ساله بودم به هم ریخت! هیچ چیز درباره تروتسکی یا استالین نمی‌دانستم و کتاب به نظرم مثل جریان باد در شاخه‌های بید بود.

آتوود در طول چند دهه کار نویسندگی ده‌ها کتاب برای نسل‌های مختلف نوشته و گاهی خوانندگان خود را ناراحت هم کرده است زیرا برخی از این نوشته‌ها مبتنی بر حقیقتی خاص هستند.

درباره استفاده از تجربیات خود وقتی درباره زوجی مسن نوشته

داستان‌هایی که درباره تجربه انسانی هستند بسیار پیچیده‌اند. در واقع هر چه می‌نویسیم به نوعی از زندگی خودمان می‌آید. اگر منظورتان زندگی شخصی من است؛ بله. این داستان‌ها ریشه در زندگی شخصی من دارند و افرادی که شناخته‌ام.

ما در طول زندگی دائم داستان‌هایمان را تغییر می‌دهیم و این کار برحسب افزایش تجربه و بالا رفتن سن انجام می‌شود. کاری که داستان نویس حرفه‌ای انجام می‌دهد این است که احتمالاً آنها را فشرده‌تر و جذاب‌تر می‌کند.

چگونه نوشتن درباره جهان تغییر کرده است

بسیاری از چیزهای مادی و فنی در حال تغییر است. بعضی وقت‌ها که می‌گویم روزگاری بود که تلفن همراهی وجود نداشت جوان‌ها را به وحشت می‌اندازم. اما چیز بدی نبود. رسانه اجتماعی وجود نداشت و بعد وارد زندگی همه شد. رادیو زمانی چیزی بزرگ بود، بعد تلویزیون آمد. فیلم‌ها هم بودند در حالی که ابتدای قرن بیستم که سینما وارد زندگی شد به عنوان چیز مخربی دیده می‌شد. بنابر این هر یک از این فن‌آوری‌ها ابتدا عملکرد مخربی دارند و اوضاع نابه سامان می‌شود و بعد مردم عادت می‌کنند. اما ما هستیم که می‌توانیم انتخاب کنیم.

سبک زندگی تغییر می‌کند

سال ۱۹۵۰ مردم نگران بمب اتمی بودند و در حیاط خانه‌شان پناه‌گاه‌های بمب اتمی درست می‌کردند. در سال ۱۹۵۵ کارمان این بود که یک پولیور بزرگ پاستیلی داشته باشیم. در سال ۱۹۶۰ ژاکت یقه اسکی مشکی داشتیم. آن موقع کسی به تغییرات آب و هوایی فکر نمی‌کرد و این کار زیست‌شناسان بود. بعد مردم به مواد شیمایی و آفت کش‌ها حساس شدند … پس می‌بیند زندگی مدام در تغییر است.

درمورد نوشتن درباره آینده

وقتی دارید داستانی می‌نویسید که درباره حال است، در واقع درباره حال نیست چون وقتی منتشر می‌شود دیگر از آن زمان گذشته است. بنابر این برای آینده است که شما در محدوده‌ای آزاد قرار دارید و باید به جزییات بسیار توجه کنید زیرا اگر اشتباه کنید فوراً با شما تماس می‌گیرند و انتقاد می‌کنند.

مارگارت آتوود نویسنده بیش از ۵۰ عنوان رمان، داستان، شعر و کتاب نقد است. «چشم گربه»، «قاتل کور» و سه گانه «آدام دیوانه» از کتاب‌های وی است. او سال ۱۹۸۵ «داستان ندیمه» را نوشته و سال ۲۰۱۹ با انتشار ادامه آن به کتاب شماره یک جهان بدل شد و جایزه بوکر را برد. سال ۲۰۲۰ او «عزیزم‌» را نوشت که اولین مجموعه اشعارش در بیش از یک دهه اخیر بود.

«بچه‌ها در جنگل قدیمی» ۷ مارس (۱۶ اسفند) در ۲۷۲ صفحه منتشر شده است.

منبع: خبرگزاری مهر

منبع: قدس آنلاین

کلیدواژه: مارگارت اتوود ادبیات داستان ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۳۰۲۸۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سخنی در باب محتوای «مست عشق» به کارگردانی حسن فتحی/ تحریف تاریخ به شیک ترین شکل ممکن

به گزارش قدس آنلاین، سالهاست دربارۀ اهمیت اینکه سینمای ایران، پا در گام همکاری با کشورهای دیگر بگذارد و به بازارهای فرهنگی فرامرزی بیندیشد، نوشته‌ایم و بحث کرده‌ایم و اینک فیلمی روی اکران است که با همه فراز و نشیب‌های حقوقی و فنی، بالاخره توانسته است این سد را بشکند و با سینمای ترکیه به عنوان یکی از پررونق ترین و جدی ترین بازارهای هنری منطقه، با حضور بازیگران و عوامل فنی برگزیده دو کشور همکاری نسبتاً موفقی داشته باشد. دومین جنبۀ اهمیت این فیلم، این است که دربارۀ شخصیت‌ها و چهره‌های مهم فرهنگی کشور ما ساخته شده است. ساختن  فیلمی پرفروش که تماشاگران را با زندگی شخصیت‌های مهمی چون مولانا و شمس تبریزی آشنا کند، یکی از غفلت‌های سینمای ایران در همه سالهای اخیر بوده است که این مهم هم انجام شده است و از این منظر باید به حسن فتحی و تیمش تبریک گفت.

چالشی مهم در برابر فیلم‌های تاریخی

ساختن فیلمی که از یک سو به گذشته و تاریخ واقعی بپردازد و از سوی دیگر برای مخاطب کشش داشته باشد، به راستی کار سختی است. فیلم‌های تاریخی ما معمولاً به ملغمه‌ای از جملات ادبی، پند و اندرز و آواز خوانندگان تبدیل می‌شود و داستان ندارند. برای همین است که سختی انتخاب قصه‌ای برای آشنا کردن مخاطب با تاریخ، در سینما و بخصوص سینمای ایران صدچندان است. در این گونه فیلم‌ها، دخیل کردن تخیل و ساختن شخصیت‌ها و مکان‌های خیالی برای جذاب کردن داستان یک چالش مهم است و به همین دلیل است که بیشتر فیلم‌ها و سریالهای ایرانی که درباره تاریخ گذشته سرزمین ما ساخته می‌شود، به تحریف تاریخ (هر کدام در حد و حدودی متهم هستند.) در اینجاست که اهمیت تحقیق و بهره‌مندی از آثار کسانی که با متون و رویدادهای تاریخی آشنا هستند، بیشتر می‌شود. در مورد مولانا و شمس دست ما برای آگاهی از رویدادهای زندگی، شخصیت و تفکرات آنان بسته نیست. اگرچه هنوز برای پژوهش درباره آنها و دوران پرفراز و نشیب زندگی‌شان، راه‌های نپیموده زیاد است اما حداقل می‌توانیم به برخی کتاب ها وپژوهش های صورت گرفته اعتماد کنیم و از نوشته‌های کسانی چون دکتر زرین کوب بهره ببریم. برای انتقال مفاهیمی که مولانا و شمس دربارۀ آنها سخن می‌گویند، به آثاری نیاز داریم که نه تنها درباره ویژگی ها و دوره های زندگی آنها سخن می‌گوید، دوران تاریخی آنها را به خوبی می‌شناسد، جریان‌های معارض فکری و عرفانی موجود را بررسی کرده و برای مخاطب به خوبی روشن می‌کند که اهمیت کاری که مولانا کرده است، چیست. کتاب هایی مانند «پله پله تا ملاقات خدا» که هم روایتی داستانی دارد، هم زبانی ساده و هم از نظر استناد تاریخی شبهه‌ای در آنها نیست.

یک شمس تبریزی مهربان

تیم تولید «مست عشق» به جای اینکه به این روایت درست، پژوهشمند و جامع نگر از داستان مولانا و شمس توجه کند، روایتی از زندگی این دو شخصیت به دست داده است که بیشتر با خوانش ترکیه از مولانا تطبیق دارد. خوانش رایج در ترکیه امروز که اوج آن را در «ملت عشق» الیف شفق(شافاک) می‌توان دید، مولانا و شمس را از بستر تاریخی و مفهومی خود خارج می‌کند و به آنها چهره دو مرد سکولار رمانتیک می‌دهد که همه چیز را در عشق و مهربانی می‌بینند، با مذهبی‌ها در جنگند و جانشان را در این راه می‌دهند و نتیجه همه مبارزه هایشان می‌شود رقص و سماع ( که البته در تیتراژ فیلم به سما تبدیل شده است!). این خوانش هم امروزی است، هم خطری ندارد و هم مولانا و هر شخصیت تاریخی دیگر را به یک سوژه خوب برای تبدیل شدن به یک جاذبه گردشگری و منبعی برای پول درآوردن تبدیل می‌کند. شمس و مولانای «مست عشق»از همین جنسند. این تحریف در شخصیت شمس تبریزی شدیدتر است. آنچه ما از گفته‌هایی که از او باقی مانده است و نوشته‌ها و گفته‌های دیگران و اسناد تاریخی درباره شمس می‌دانیم، با موجودی که در این فیلم به تصویر کشیده شده است، بسیار متفاوت بوده است. به یاد داشته باشیم که شمس شخصیتی تندخو، آشفته و البته مغرور بوده است. شاید آنهایی که «مست عشق» را دیده‌اند تعجب کنند اگر بدانند در داستان ازدواج او با دختر خواندۀ مولانا، کیمیا خاتون، دخترک از ابتدا این ازدواج را خوش نمی‌داشت و هرگز دلش با شمس که چهل سال از او بزرگ تر بود و شخصیتی بی ثبات داشت، صاف نشد و البته اینکه بنا بر برخی روایت‌ها متهم اصلی مرگ یا بهتر بگوییم قتل این دخترک بی نوا همین شمس تبریزی است.

جلال‌الدین محمد تهرونی

برای داستانی کردن تاریخ و تبدیل آن به یک قصۀ جذاب، یکی از راه ها این است که وقتی قصه‌ای جذاب نداریم، از دل واقعیت های تاریخی قصه‌ای بیرون بکشیم و «مست عشق» هم همین کار را کرده است؛ خلق یک داستان معمایی و پلیسی دربارۀ مرگ شمس تبریزی. این تهمید البته داستان را جذاب کرده است و مخاطب را به دنبال خودش می‌کشد اما تاریخ را به شکل عجیب و غریبی به شکلی در می‌آورد که کارگردان و نویسنده دلشان می‌خواهد. برای مثال وقتی یک کارآگاه برای حل ماجرای گم شدن شمس خلق می‌کنیم، او باید وظیفه خودش را به پایان برساند و در «مست عشق» سرنوشت شمس تبریزی روشن می‌شود اما سوال اینجاست که اگر همه چیز به همین خوبی و خوشی به پایان رسیده است، چرا مولانا در تمام سالهای بعد از شمس، فراق او را به صورت شعر فریاد می‌زده و از در و دیوار میپرسیده که شمس کجاست و چه شد؟ مشکل اصلی بیرون کشیدن داستانی از دل داستان شمس و مولانا این است که تاریخ را هم مجبوریم جا به جا کنیم و برای قونیه اداره شهربانی بسازیم که در اوج درگیری سلجوقیان روم با یکدیگر و در حالیکه آنان زیر فشار خردکنندۀ ایلخانان مغول و اختلافات داخلی درحال فروپاشی بودند، نگران درویشی بدزبان باشند که گم شده است، همین جا به جایی‌های تاریخی و انتقال دادن گذشته‌ای دور به امروز، باعث می‌شود که مولانا هم در کودکی با پدرش با لهجه تهران سخن بگوید!

آرش شفاعی

دیگر خبرها

  • ۴۰ عنوان کتاب جدید از منشورات رهبر انقلاب در نمایشگاه کتاب
  • ۴۰ عنوان کتاب جدید از منشورات رهبر معظم انقلاب در نمایشگاه کتاب
  • کسب رتبه برتر در جشنواره ملی شعر دوست من کتاب
  • «درآمدی بر علوم انسانی اسلامی در اندیشه رهبر انقلاب» منتشر می‌شود
  • چاپ کتاب تصویری «همه‌ش مال جوجه باشه!» برای کودکان
  • کتاب «ادب زندگی» منتشر شد
  • دوقلوهای اصفهانی آهنگ شیرازی منتشر کردند/داستان به روز رسانی شدن!
  • سخنی در باب محتوای «مست عشق» به کارگردانی حسن فتحی/ تحریف تاریخ به شیک ترین شکل ممکن
  • ترسناک‌ترین فیلم جهان که کشته داده!
  • عرضه «پرونده مختارنامه» در نمایشگاه کتاب تهران